فیلم Harley Quinn: Birds of Prey با اینکه از مشکلاتی اساسی در شخصیتپردازی و وفاداری نسبت به منبع اقتباس خود رنج میبرد اما بازی درخشان مارگو رابی و اکشن پرزرق و برقش، ۱۰۹ دقیقهی سرگرم کننده را تحویل دوستداران فیلمهای کامیک بوکی میدهد. در ادامه با نقد و بررسی این اثر همراه بازی رایانه باشید.
از زمانی که دنیای سینمایی دیسی کار خود را شروع کرد، نزدیک به هفت سال میگذرد. شروعی که البته با فیلمی (Man of Steel) بود که از همان ابتدا شالوده بسیار نامناسبی برای این دنیا محسوب میشد. تقابل سینمایی بتمن و سوپرمن به همراه جوخه انتحار چیزی جز فیلمنامههای آشفتهای نبودند. فیلنامههایی که تکلیف خود را نمیدانستند. بعد از افتضاح جوخه انتحار، زن شگفتانگیز عرضه شد و با نظرات نسبتا خوب طرفدارن و منتقدان باعث شد تا امید طرفداران برای دیدن فیلمی قابل قبول از شخصیتهای مورد علاقهشان از بین نرود. در ادامه Justice League عرضه شد که به عقیده بنده، بدترین اتفاق ممکن برای این دنیای سینمای با این فیلم افتاد. فیلمی که یکی از بدترین و پرداخت نشده ترین شرورهای کامیک بوکی را در قالب خود ارائه کرده بود. فیلمی که البته انتشار نسخه اسنایدر آن همچنان در محافل مختلف بحث میشود. پس از این شکستهای پیدرپی دیسی تصمیم گرفت تا راه چندساله مارول را به مرور و نه یک شبه طی کند. استودیو با توجه به موفقیت زن شگفتانگیز تصمیم گرفت به ساخت فیلمهای مستقل شخصیتها روی بیاورد. این رویه جدید منجر به تولید دو فیلم Shazam و Aquaman شد که به فیلمهایی قابل قبول و سرگرمکننده با وجود تمام مشکلاتی که داشتند، تبدیل شدند. حال جدیدترین دستپخت دیسی عرضه شده و با اینکه مشکلاتی دارد اما به فیلم سرگرمکنندهای تبدیل میشود که مطمئنا در بدترین حالت قدم رو به عقبی برای این دنیای سینمایی محسوب نمیشود.
نقد و بررسی فیلم Harley Quinn: Birds of Prey | هارلی کوئین و دیگر هیچ !!!
فیلم روایتگر داستانی است که از زبان خود هارلی روایت میشود. هارلی به تازگی رابطه خود با جوکر را بهم زده است و قصد دارد جایگاه خود را در گاتهام پیدا کند. جایگاهی که حالا نیز با جدایی از جوکر و مصونیتی که برای او ایجاد شده بود به این سادگیها بدست نخواهد آمد. رومن سایونیس با نام مستعار بلک ماسک دختری به نام کاس را مورد تعقیب خود قرار میدهد. دختری که شیئی ارزشمند را حمل میکند. درنهایت مسیر هارلی با شخصیتهایی نظیر قناری سیاه، هانترس، کارآگاه مونتایا در راستای حفاظت از این دختر و شکست سایونیس بهم تلاقی میکند و خود را در حالی مییابند که راهی جز متحد شدن ندارند. داستان به طور کلی چیزخاصی برای گفتن ندارد و بعضا بیشباهت به لوگان و نسخه دوم ددپول نیست. داستان آشنای شخصیتهایی ناقص که در حال گذر از مشکلات خود به شخصیتهایی برخورده که در اینجا با کاس طرف هستیم و باید پیوندی ناگسستنی را تشکیل دهند که البته همان فیلمها به نوعی راه لئون حرفهای را پیش گرفتهاند با تمی ابرقهرمان گونه. این ایده به طور خاص بد محسوب نمیشود اما به شخصه انتظار مقداری نوآوری در این راه دارم. از سمت دیگر به نظر میرسد این فیلم تلاش دوباره دیسی بوده برای احیای ایده فیلم جوخه انتحار. در هر صورت در هر دو فیلم شاهد شرورها و بعضا ضدقهرمانهایی هستیم که در تلاش برای نابودی نسخه بدتر از خودشان هستند در ادامه بهتر است به ساختار فیلم بپردازیم. این ساختار در پرده اول بسیار آشفته است. فیلم از زبان هارلی روایت میشود و دائما فلش بک میزند. روایت فیلم از زبان هارلی گزینه بدی نیست و اتفاقا در لحظههایی با ذات طنز هارلی تلفیق شده و جذاب است اما در استفاده از آن زیاده روی و اجرا مشکلدار میشود. فلش بکهایی که بعضا طولانی شده و دنبال کردن آن مشکل میشود و ممکن است زمانهایی پیش بیاید که مخاطب نداند چه اتفاقاتی در چه زمانهایی درحال رخ دادن است. خوشبختانه با گذشت زمان روند فیلم خطیتر میشود و سرگرم کننده تر ظاهر میشوند.
تقریبا تمام طرفداران و حتی کسانی که جوخه انتحار را به حق کوبیدند در باب شخصیت هارلی نظرات مثبتی داشتند. هارلی کوئین که در فیلم قبل به خوبی نتوانسته بود خود را نشان دهد با بازی مارگو رابی در این فیلم به شخصیت پختهتری تبدیل میشود و با شخصیت پردازی نسبتا خوبش به خوبی این شخصیت در ذهن بیننده جا پیدا میکند. بازی بسیارعالی که شخصیت او را به خوبی نشان میدهد و تصور نمایشی بهتر از این شخصیت روانی در قالب لایواکشن بسیار سخت است. بازیگری که رفته رفته پخته تر شده و آینده درخشان تری خواهد داشت و قطعا بار جذابیت جوخه انتحار جدیدی که توسط جیمزگان ساخته میشود به صورت زیادی برعهده او خواهد بود. هارلی شخصیت گستاخ، کودن، کاملا دیوانه و در عین حال باهوش است. هوشمندی که کارگردان و مارگو رابی به عنوان بازیگر و تهیه کننده در فیلم به خرج دادهاند در این است که چگونه تمام بخشهای منفی و غیرعقلانی هارلی را با تعادلی مناسب در هوشمندی، کاریزما و گاها خوش قلبی تلفیق کردهاند و آن را به شخصیتی باهوش در قالب یک روانی تبدیل کردهاند. تلفیقی که البته کاملا بدون مشکل نیست و مشکلات بعضا ریزی دارد که در بخشهای بعدی به آن میپردازیم. یک مورد در مورد شخصیت هارلی که نمیتوانم از آن بگذرم این است که هارلی به نوعی جواب دیسی به ددپول مارول است. شخصیتهایی که بدون شباهت نیستند و بعضا شوخیهایی مشابه دارند. با این حال اما هارلی شخصیت منحصر به فرد خود را دارد و به عنوان ستون اصلی فیلم، تازگیهایی دارد که به سرگرم کنندگی فیلم کمک شایانی کرده است.
از شخصیت پردازی هارلی که بگذریم به دیگر شخصیتها میرسیم. سایونیس در نقش آنتاگونیست داستان چیزی جز یک شخصیت تک بعدی ارائه نمیدهد و تفاوتهایی با شخصیت کامیک بوکی خود دارد. دیگر جذابیت شخصیتهای تک بعدی که صرفا خبیث هستند از دست رفته است. این شخصیت پردازی نه چندان قوی اما با بازی خوب ایوان مکگرگور تاحدودی جبران شده است. مکگروگر تاحد زیادی شخصیت خبیث سایونیس را به نمایش میگذارد و در لحظههایی بعضا عالی عمل میکند. مشکل بعدی به دیگر شخصیتهای فیلم برمیگردد. از همین ابتدا بهتر است بگویم که اگر کامیک بوکهای پرندگان شکاری را مطالعه کرده و به آن علاقهمند هستید، مطمئنا فیلم به تصورات شما ضربه میزند. اول اینکه فیلم بیشتر از اینکه درمورد این گروه باشد در مورد هارلی کوئین است و به جز دقایق پایانی فیلم، چیز خاصی تحویلتان داده نمیشود. درواقع بهتر بود دیسی از همان ابتدا فیلم را به نام هارلی عرضه میکرد. شکست تجاری فیلم تا حدود زیادی از همینجا آب میخورد. پرندگان شکاری تیمی چندان محبوب و پرآوازه محسوب نمیشود و عملا برای تعداد زیادی از افراد عام ناشناخته است. عرضه فیلمی که تمرکزش را برروی هارلی گذاشته با این نام به ضرر آن تمام شده است. نامی که البته بعدها به اسم عجیب غریب Birds of Prey: And the Fantabulous Emancipation of One Harley Quinn و در نهایت به Harley Quinn: birds of prey تغییر داده شد که البته تغییر قابل قبولی در فروش آن ایجاد نکرد.
دیگر شخصیتهای فیلم نظیر مونتایا، قناری سیاه و هانترس اصلا از وضعیت خوبی برخوردار نیستند. مونتایا زنی است که قصد دارد جایگاه خود را در میان تعداد زیادی مرد در اداره پلیس پیدا کند و هانترس نیز با فلش بکهایی بخشهای از انگیزههای او مشخص که همان هم البته سرسری گرفته میشود و درنهایت قناری سیاه که فضای قرارگرفته در آن بیشباهت به مونتایا نیست. این شخصیت پردازی ها همگی زیر سایه هارلی قرار گرفتهاند و به همین دلیل است که در بالا ذکر کردم که عنوان فیلم با آن همخوانی ندارد. این همخوانی نداشتن فقط در بحث عنوان نیست و حتی شخصیتها تفاوتهایی با کامیک بوک ها دارند که به وفاداری اثر به منبع اقتباس ضربه میزند. با این حال بازی مری الیزابت وینستد در نقش هانترس که البته کاستوم بسیار نامناسبی دارد تاحدودی قابل قبول است. دربحث فمینیستی بودن اثر با فیلمی شعار زده طرف نیستیم به جز در یک سکانس البته. درحالی که در چندسال گذشته فیلمهای متعددی با مضمون Woman Empowerment ساخته شدهاند که در این میان نمونههای خوبی نظیر Annihilation تبدیل شده و یا به مانند ترمیناتور جدید به شکست منجر شدهاند. البته نه این که پرندگان شکاری در ارائه دیدگاهی زنانه و منطقی در این باب به همراه ساخت شخصیتهایی کاریزماتیک موفق عمل کند اما تاحد زیادی از فیلمهایی نظیر The Kitchen بهتر عمل میکند. به درجه سنی فیلم میرسیم. اولین فیلم دنیای سینمایی دیسی با درجه سنی R اما به گونهای است که به نظر میرسد چندان نیاز زیادی به آن نبوده است و فیلمساز استفاده خاصی از آن نمیکند و چه بسا اگر با رده بندی ۱۳ سال ساخته میشد، فروش بسیار بهتری را تجربه میکرد.
صحنههای اکشن فیلم با کمکهای چد استالسکی به عنوان کارگردان سری موفق جان ویک، بسیار زیبا و جذاب هستند. نماها زوایای خوبی دارند و مخاطب را سردرگم نمیکنند و تدوین قابل قبولی دارند. این صحنهها با کمک موسیقیهای کاملا هماهنگ با لحن فیلم و قاببندیهای رنگارنگ دربعضی از نماها به لحظاتی ختم شده که بسیار راضی کننده است و بیشباهت به فضای کامیک بوکها نیست. البته یکی از سکانسهای اکشن فیلم که از قضا بسیار جذاب کار شده حکم شمشیر دولبهای را دارد که یک لبه آن کیفیت خوب بصری آن است و لبه دیگر یک تناقض است. در این سکانس که از قضا بسیار جذاب است، هارلی با تفنگی با تیرهای رنگی و دودزا به بقیه شلیک میکند اما مشکلی که این سکانس دارد این است که حسی که به بیننده میدهد با شخصیت هارلی که در ابتدای فیلم میبینیم مقداری در تناقض است.
نقد و بررسی فیلم Harley Quinn: Birds of Prey
منبع: سایت خبری بازی رایانه